۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

آخرین پست صدای سکوت


دوستان سلام
باید قبل از هر چیز عذرخواهی کنم که مدت زیادی وبلاگ رو متروکه(!) گذاشتم. دلایلش زیاده اما مهم ترین دلیلش دو چیز بود. اول مشغله ی بسیار زیادی بود که توی این مدت داشته و دارم و دوم هم مسایل امنیتی بود که با توجه به فیلتر شدن وبلاگ قبلیم یکی از دوستان گوشزد کرد.تصمیم دارم این وبلاگ رو ببندم و وبلاگ جدیدی بسازم که هم موضوعاتش فقط سیاسی نباشه و هم هنگام آپلود کردن عکس و فیلم و ... با احتیاط بیشتری عمل کنم. البته باید بگم که متاسفانه این بار آدرس جدید رو توی اینترنت نمی ذارم. بهتر می دونم هرگونه ارتباط با این وبلاگ کاملا قطع بشه.

از همراهیتون توی این مدت با من و وبلاگم واقعا ممنونم. خیلی بهم دلگرمی داد که دوستانی دارم که هر وقت سری به دنیای مجازی اینترنت میزنن ، سراغی از من می گیرن و آدرس وبلاگ من رو به علاقه مندی هاشون اضافه کردن.

فردایی بهتر و سبزتر رو برای همه تون آرزو می کنم.

خدانگهدار

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

فرودگاه امام خمینی-تهران-28/12/88



دوستان سلام
سال نوی همگی مبارک.


بهتر دیدم که در مورد عکسهایی که به سختی و به کمک موبایل آپلود کردم توضیح بدهم و همچنین فیلمی که وعده داده بودم را هم اضافه کنم. عکس اول که واقعا بدون شرحه! (فکر کنم واضح باشه که کجاست) اما در مورد عکس دوم. تاخیر پروازها حداقل برای ما ایرانیان چیز تازه ای نیست اما در پروازهای خارجی و با توجه به جریمه های سنگین بین المللی که هست ، وجود 7تا تاخیر از 10 تا پرواز به نوبه ی خودش یک رکورد شکنی به حساب می آید! جالب تر از همه عنوان نوشته شده در کنار پرواز اول است :" منتظر باشید!!". همین جمله ی مبهم بود که مسافران این پرواز را که عازم لارناکای قبرس بودند عصبانی و آشفته کرده بود. به آنها گفته شده بود که هواپیما به هنگام عبور از مرز قبرس به ترکیه نتوانسته است که مجوز برای عبور از این کشور را بگیرد بنابراین به عراق رفته است. در مرز عراق به ایران ، ایران اجازه ی ورود این هواپیما به مرزهای هوایی اش را نداده است (شایعه ای می گفت به دلیل این که مبادا هواپیمای جنگی آمریکایی به دنبال این هواپیما وارد ایران شود این اجازه داده نشده). پس از آن هواپیما به دمشق رفته و آن جا فرود آمده است. در همین حین یکی از مسافران ادعا می کرد که خواهرش از لارناکا با او تماس گرفته است و می گوید که هواپیمایی با همان شماره ی پرواز در فرودگاه آن جا فرود آمده است. به هر حال 186 مسافر این پرواز پس از تحویل بارهای خود و رد شدن از محلی که مهر خروج از کشور در پاسپورت ها زده می شود ، حیران و سرگردان دور هم جمع شده بودندو هیچ کس هم پاسخ گوی انواع مختلف اعتراض های آن ها مثل سوت کشیدن ، هو کردن ، دست زدن (همان طور که در فیلم زیر می بینید ) ، فریاد ، دعوا و ...نبود!!! جالب آن که یادم می آید یکی از مسئولین فرودگاه که تعداد انگشتر های عقیق دستش به اندازه ی بلندی ریشش بود (!) با خونسردی در آن حین جلو آمد و گفت: " این کارها هیچ فایده ای نداره! از صبح تا حالا این چندمین باره که مسافرا از این کارا می کنن و جمع می شن به اعتراض و هو کشیدن! آخرشم یا پرواز کنسل می شه یا با چند ساعت تاخیر درست می شه!!!"
نمی دانم سر انجام این پرواز به کجا رسید فقط امیدوارم کم تر شاهد این گونه بی نظمی ها و هرج و مرج های بی حساب باشیم!
پ.ن : برای بزرگتر دیدن عکس ها بر روی آن ها کلیک کنید.


۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

سال نو مبارک

دوستان سال نوی همگی پیشاپیش مبارک. امیدوارم که سال خوبی رو در پیش رو داشته باشید.سالی سبز و سرشار از سرزندگی و پیروزی و بهروزی.







پ.ن:

متاسفم که نتونستم به قولم عمل کنم و پستای جدید بذارم. برام برنامه های پیش بینی نشده پیش اومد که نذاشت به کارایی که دلم می خواد بپردازم. امیدوارم که در سال جدید بتونم فعالیت وبلاگیم رو افزایش بدم.

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

دجال سال88


دوستان از این که مدت زیادی وبلاگ رو آپدیت نکردم عذر میخوام. حسابی سرم شلوغ بود.اما قول میدم توی این 2 هفته ی باقی مونده تا سال جدید تلافی این دوره رو بکنم.به عنوان شروع کاریکاتوری از نیک آهنگ کوثر براتون گذاشتم که اشاره به صحبتای جدید رییس جمهور منتصب داره.

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

معجزه ی ساندیس


کاریکاتور نیک آهنگ در آستانه ی 22 بهمن

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

گزیده هایی از بیانات حضرت امام خمینی




بخش دیگری از صحبت های حضرت امام در مورد مسائل مختلف رو در ادامه اضافه کردم. واقعا چقدر تاسف داره که انقلابی که با این اندیشه های زیبا پایه گذاری شد به این انحرافات عمیق کشیده شده.


انجمن حجتیه

«حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند.»
منبع: صحیفه امام خمینی (ره)، بخش ضمیمه، ص ۵۷۹.
«دیروز حجتیه‏ای‏ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده‏اند! ولایتی‏های دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده‌است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‏خورند!»
منبع: صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۱.
«یک دسته دیگری بودند که می‏گفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده‌است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هرکس علم بلند کند با علم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند، [باطل است.]. حالا ما فرض می‏کنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟»
منبع: صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۴.

ولایت فقیه
«اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند، از ولایت ساقط می‌شود
منبع: صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۲۹ و ۱۷۴؛ ج ۱، ص ۳۱، ج ۱۰، صفحهٔ ۸۹ و ۲۹.[۱]
«اگر ولیّ فقیه، یک کلمه دروغ بگوید یک قدم بر خلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد
منبع: صحیفه نور، ج ۱۱ ص ۳۷.[۲]
«اگر فقیه یک گناه صغیره هم بکند، از ولایت ساقط می‌شود.»
منبع: صحیفه نور، ج ۱۱ ص ۳۷.[۳]
«اگر جمهوری، اسلامی باشد كه دیگر واضح است. برای اینكه اسلام برای آن كسی كه سرپرستی برای مردم می خواهد بكند، ولایت بر مردم دارد؛ یك شرایطی قرار داده است كه وقتی یك شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، دیگر لازم نیست كه مردم جمع بشوند.»
منبع: امام خمینی، صحیفهٔ نور، ج ۳، ص ۱۴۱-۱۴۲.
«اگر بگوییم امام معصوم راجع به طلاق همسر یک مرد، یا فروختن و گرفتن مال او، گرچه مصلحت عمومی هم اقتضا نکند، ولایت دارد، این دیگر در مورد فقیه صادق نیست و او در این امور ولایت ندارد
منبع: امام خمینی، امام خميني(ره)، شئون و اختيارات ولي فقيه، ص ۶۶.
«و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر كه ... گمان ننمایند كه رهبری فی نفسه برای آنان تحفه ای است ومقام والایی ، بلكه وظیفه سنگین و خطرناكی است كه لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر در پی دارد.»
منبع: وصیتنامهٔ سید روح الله خمینی.

جمهوری اسلامی
«ما خواستار جمهوری اسلامی می‌باشیم. جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل می‌دهد و اسلامی یعنی محتوای آن فرم، که قوانین الهی است.»
منبع: امام خمینی، صحیفهٔ نور، ص ۱۵۷.
«در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند. باید ضوابط اسلامی را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعایت کنند و حتی پاسدار آن باشند. دقیقاً باید به آرای عمومی در همه جا، احترام بگذارند. هیچ گونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم، نباید بپذیرند. مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند. هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده‌است
منبع: امام خمینی، صحیفهٔ امام، ج ۴، ص ۲۶۶.
«حکومت اسلامی… حکومت استبدادی نیست که رئیس دولت مستبد و خودرأی باشد، مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن بدلخواه دخل و تصرف کند، هرکس را اراده‌اش تعلّق گرفت بکشد و به هر که خواست انعام کند و به هر که خواست تیول بدهد، اموال و املاک ملت را به این و آن بخشد. رسول اکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین(ع) و سایر خلفا هم چنین اختیاراتی نداشتند.»
منبع: سید روح الله خمینی، کتاب ولایت فقیه، ص ۳۲ـ۳۳؛ سید روح الله خمینی، کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۶۱.[۴]

نقش ملت
«ما تابع آراء ملت هستیم، ملت هر طوری رأی داد، ما هم از آنها تبعیت می‌کنیم.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۸۱.
«مردم یکی را تعیین می‌کنند برای این که رئیس جمهور باشد، ما هم رأی مان را علناً به مردم اظهار می‌کنیم که آقا، آن که من می‌خواهم این است. شما میل دارید به این رأی بدهید، میل ندارید خودتان آزادید... آراء عمومی نمی‌شود خطا بکند
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۲۲.
«تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۱۰۹.
«برحسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده... جنابعالی را مأمور تشکیل دولت موقت می‌نمایم.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۴، ص ۲۷.
«میزان رأی ملت است.»
منبع: امام خمینی، ولایت فقیه حکومت صالحان زمین، ص ۴۷.
«این مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و مسئولیت امور را به دست آنان بسپارند.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲، ص ۲۷۰.
«یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲، ص ۲۵۵.
«آرای ملت حکومت می‌کند
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۱۰۹.

قانون‌مداری
«ما یک حکومتی می‌خواهیم که روی مصالح این ملت کار کند... ما می‌خواهیم یک حکومتی باشد که لااقل تابع قانون باشد، تبع قانون اسلام باشد، تبع قانون مجعوله صحیح باشد
منبع: امام خمینی(ره)، کوثر، ج دوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۳، ص ۲۵۱.
«ما می‌گوییم حکومت اسلام... یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد، یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد، قانون هر چه گفت، قبول کند، نه این که قانون برای مردم عادی باشد و قدرتمندها از قانون مستثنی باشند.»
منبع: امام خمینی(ره)، کوثر، ج دوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۳، ص ۱۵۴.
«نقض قانون اساسی سند عقب افتادگی است‏
منبع: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج ۲، صص ۲۱۹-۲۱۷.
«حکومت قانون است، قانون به خدا، یعنی حاکم، یعنی شخص اول مملکت، اگر یک کسی چیزی داشته باشد، شکایتی داشته باشد از او، پیش قاضی می‌رود و او را حاضرش می‌کنند و او هم حاضر می‌شود، چنانچه شد. حضرت امیر این کار را کرد. ما هم یک همچو حکومتی می‌خواهیم.»
منبع: امام خمینی(ره)، کوثر، ج دوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۳، ص ۲۰۳.
«همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۵۷.
«همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو برخلاف رأی شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است... من هم ممکن است با بسیاری از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم. لکن وقتی قانون شد [تصویب‏] خوب، ما هم می‏پذیریم. بعد از اینکه یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند. و اگر نه، رأی می‏دهد آرام. با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست. شما می‏گویید که نخیر، اینکه گفتند اینها اشتباه کردند؛ ولی ما در مقام عمل قبول داریم. رأیمان این است که این‏جوری نیست؛ اما در عمل ملتزم هستیم. این هیچ مانعی ندارد. البته مسائل اگر مسائل اسلامی باشد، اگر در رأی هم مخالف باشید، باید تو سرتان زد! اما اگر یک مسائل سیاسی هست، مسائل [دیگر] هست، می‏گویید اینها اشتباه کرده‏اند، بسیار خوب، ممکن است یک میلیون جمعیت هم اشتباه بکنند؛ این اشکال ندارد؛ اما در عین حالی که اعتقادتان این است که اینها اشتباه کرده‏اند، در عین حال باید بپذیرید. چاره ندارید. شما هم که وکیل شدید فرض کنید از تهران یا از جای دیگر، خوب، عده کثیری می‏گویند که این لیاقت نداشته است! این نباید، خوب نبود بشود، اما حالا که اکثریت شد، پذیرفته‏اند.»
منبع: سید روح‌الله خمینی، به تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۰.

لزوم انتقاد به عملکرد مسئولین
«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت اگر بر خلاف وظیفه اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۹۰.
«البته ماها نباید گمان کنیم که ما هرچه می‌گوییم و می‌کنیم، کسی را حق اشکال نیست.»
منبع: امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰.
«حق هم همین است، باید دخالت در امور بکنند، اگر دیدید من کج می‌روم، به من بگویید کج نرو
منبع: امام خمینی، روزنامه کیهان: ۱۱/۴/۱۳۶۰.

میرحسین موسوی
«آقای مهندس موسوی را شخصی متدین و متعهد و ‏در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق می‌دانم.»
امام خمینی، صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۳۹۳.
«از آنجا که ‏ممکن است این روزها افرادی بخواهند نسبت به دولت خدمتگذار شبهات و القائاتی ‏در اذهان عامه به وجود آورند و زحمات بی‌شائبه و طاقت فرسای شما را خصوصا در ‏مسأله جنگ خدشه دار نمایند، لازم است این نکته را ‏تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردی لایق و دلسوز برای انقلاب اسلامی می‌دانم و زحمات شما را در ‏دوران جنگ و تجهیز سپاهیان ‏اسلام فراموش نمی‌کنم و الان نیز شما را تأیید و حمایت می‌کنم
امام خمینی، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۰۰.
«امید است با درایت و تقوا و تعهدی که در شما سراغ دارم به تمامی امور این حماسه سازان و شهیدان زنده انقلاب رسیدگی کامل گردد.»
امام خمینی، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۰۰.
«جناب آقای موسوی، آنانکه در مقابل شما ایستاده‌اند، توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند
امام خمینی، صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۱۹۹.

عدم مداخلهٔ نظامیان در سیاست
«وظیفه هر نظامی و هر پادگان این است که در امور سیاسی حکومت [دخالت‏] نکند؛ برای اینکه سرباز اگر وارد شد در امور سیاسی، سربازیش را از دست می‏دهد. یک سربازی که افکارش را متوجه بکند به اینکه کی جلو باشد، کی عقب باشد، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، این دیگر «سرباز» اسمش نیست؛ این یک آدم سیاسی است که کلاه سربازی را غصب کرده! باید شما همه توجه کنید، سران این ارتش و همه قوای مسلح باید موظف باشند به اینکه حفظ کنند تمام ارتش را از اینکه وارد در امور سیاسی بشود»
منبع: امام خمینی (س) در خرداد ماه سال ۱۳۶۰
«همه دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد، آنها یک چیزی می‏فهمند که می‏گویند این را- ما که می‏خواهیم که سپاه و ارتش جنداللَّه باشند و دسته بندی نداشته باشند و جهات سیاسی را کنار بگذارند، برای این است که اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم... در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد می‏شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برای سپاه جایز نیست این. برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهده اوست باز می‏دارد و همین‏طور ارتش را.»
منبع: امام خمینی (س) در مرداد ماه سال ۱۳۶۳
«وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان‏طور که مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه‏ها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می‏توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب وارد شوند که- بی اشکال به تباهی کشیده می‏شوند- و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.»
منبع: وصیت نامه سیاسی- الهی سید روح الله خمینی


روحانیت
«از سخنان ما تا اینجا نتیجه گرفته شد که روحانی نباید به شغل دیگری غیر از روحانیت که بسط تقوی و توحید و پخش و تعلیم قانون‌های آسمانی و تهذیب اخلاق توده‌است بپردازد و وظیفه مردم خصوصا دولت آن است که در بسط نفوذ آنان جدیت و کوشش کنند که با این قوه حفظ استقلال مملکت و عظمت کشور در مقابل سیاست‌های خارجی و حفظ امنیت و آرامش در داخل کشور بهتر و بالاتر از هر قوه میتوان کرد... تجزیه روحانیت از دولت مثل جدا کردن سر از بدن است.»
کشف الاسرار نوشته امام خمینی، صفحه ۲۰۸.
«ما هرگز نمیگوییم که این طبقه (روحانیت) یکسره خوب و منزهند و برای اصلاح آنها نباید قدمی برداشت. این‌ها هم مثل سایر طبقات خوب و بد دارند و بدهای آنها از همه بدها فساد و ضررشان بیشتر است چنانچه خوبهای آنها از تمام طبقات نفعشان هم برای مردم و هم برای کشور و استقلال آن بیشتر و بالاتر است.»
کشف الاسرار نوشته امام خمینی، صفحه ۲۰۵.
«ملت می‌خواهد که قوانین اسلام در این مملکت پیاده بشود. ملت این همه زحمت کشیده‌است که دین اسلام را برقرار کند در یک مملکتی که صدها سال و در این اخیر پنجاه سال کوشش شد به اینکه اسلام را کنار بگذارند؛ کوشش شد به اینکه روحانیت را کنار بگذارند و تضعیف کنند. ملت روحانیت را به تبع اسلام می‌خواهد. اگر -خدای نخواسته- روحانی هم برخلاف اسلام بکند، آن هم یک ساواکی است. فرقی نمی‌کند. بدتر از ساواکی هم هست ! این معناها را از گوشهایشان بیرون کنند آقایان که این مردم دیگر از جمهوری اسلامی کنار رفته‌اند. خیر، شماها کنار رفته‌اید. شما خودتان راعلاج کنید.»
دیدار با نمایندگان مجلس، جماران ۶ خرداد ۱۳۶۰.

مرجعیت
«مراجع اسلام، شطر کلمه‏ای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع می‏شود. کوچک فرض می‏کنید؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را کوچک فرض می‏کنید؟ اگر به واسطه بعضی از جهالتها لطمه‏ای بر این نهضت بزرگ وارد بشود، معاقَبید پیش خدای تبارک و تعالی؛ توبه‏تان مشکل است قبول بشود، چون به حیثیت اسلام لطمه وارد می‏شود.»
صحیفه امام، ج۱، ص ۳۰۷.
«اگر یکوقت اختلاف اجتهاد در کار باشد؛ مثل سایر مسائل شرعیه اختلاف اجتهاد در کار باشد، بچه‏ها و جوانها نباید دخالت بکنند؛ خطرناک است؛ دشمن بیدار است. گمان نکنید که فحش به یک نفر است؛ فحش به یک جامعه اسلامی است؛ اهانت به یک جامعه اسلامی است.»
صحیفه امام، ج۱، ص ۳۰۷.
«من که اینجا نشسته‏ام دست تمام مراجع را می‏بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علمای اسلام را من می‏بوسم.»
صحیفه امام، ج۱، ص ۳۰۷.
«همه باید شکر این نعمت را بگزاریم که یک همچو مراجع بزرگ داریم؛ متشکر باشیم از خدا که یک همچو افراد برجسته داریم؛ قدردانی کنیم از آنها؛ عزت آنها، عزت اسلام است؛ اهانت به آنها اهانت به اسلام است. توجه داشته باشید، مبادا یکوقت خدای نخواسته، یک اهانتی به یک مسلمی، یک اهانتی به یک مرجعی، یک اهانتی به یک مؤمنی بشود که خدای تبارک و تعالی راضی نیست؛ و من می‏ترسم که یکوقت خدای تبارک و تعالی ما را اخذ بکند، اخْذَ عزیزٍ مُقتدرٍ.»
صحیفه امام، ج‏۱، ص ۳۰۸.
«از این جهت توفیق همه علمای اسلام را در خدمت به اسلام از خدای تبارک و تعالی درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمایت خودش حفظ کند. سایه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمین و بر سر همه ما مستدام بدارد.»
صحیفه امام، ج‏۱، ص ۳۰۸.
«و در این فرصت، لازم است از طبقه جوان تقاضا کنم که نسبت به ساحت محترم مراجع و روحانیون، احترامات لایقه را مراعات نمایند. جوانان عزیز آگاهند که در این وقت حساس که نهضت اسلامی به نتیجه نزدیک می‏شود، هیچ امری از اختلاف کلمه خطرناکتر نیست، و در شکوفایی نهضت، هیچ چیز مؤثرتر از حفظ وحدت کلمه و ابقای صفوف مبارزه نخواهد بود.»
صحیفه امام، ج‏۱، ص ۳۰۸.
«و اعلام می‏کنم که اهانت به مراجع معظم و تمثال شریف آنان، حرام و مخالف رضای خداست. و اعلام می‏کنم که اگر کسی این عمل شنیع را بکند از ملت نیست و از عمال اجانب و دستگاه جبار است. باید عموم ملت هوشیار باشند. والسلام علیکم و رحمة اللَّه.»
صحیفه امام، ج‏۵، ص: ۴۹۳.
«من اکیداً از همه ملت شریف می‏خواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهره برداری دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علمای اعلام احترام گذارید.»
صحیفه امام، ج‏۱۱، ص ۱۶۹.
«و به جامعه محترم روحانیت خصوصاً مراجع معظم، وصیت می‏کنم که خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس، کنار نکشند و بی‏تفاوت نباشند
صحیفه امام، ج‏۲۱، ص ۴۲۰.

دیدگاه‌ها دربارهٔ مراجع تقلید و روحانیان
حسینعلی منتظری

«همه می‏دانند که شما حاصل عمر من بوده‏اید؛ و من به شما شدیداً علاقه مندم
منبع: امام خمینی، صحیفهٔ امام، جلد ۲۱، صفحهٔ ۳۳۳. در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۶۸.
توجه: سید روح‌الله خمینی این گفته را پس از پذیرش استعفای منتظری گفته‌ است.
«من صلاح شما و انقلاب را در این می‏بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب می‏شناسند، و حیله‏های دشمن را هم خوب درک کرده‏اند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان می‏دهند.»
منبع: امام خمینی، صحیفهٔ امام، جلد ۲۱، صفحهٔ ۳۳۵. در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۶۸.
توجه: سید روح‌الله خمینی این گفته را پس از پذیرش استعفای منتظری گفته‌ است.
«جنابعالی ان شاء اللَّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی می‏بخشید.»
منبع: امام خمینی، صحیفهٔ امام، جلد ۲۱، صفحهٔ ۳۳۳. در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۶۸.
توجه: سید روح‌الله خمینی این گفته را پس از پذیرش استعفای منتظری گفته‌ است.

یوسف صانعی
«بنا بر اصل نود و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی که به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوّبات مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی به نام شورای نگهبان تشکیل می‌شود که انتخاب شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز از این شورا به عهده این جانب می‌باشد، لذا جناب عالی را به عنوان یکی از شش فقیه، به عضویت شورای نگهبان منصوب می‌نمایم. از خداوند متعال، موفقیّت هر چه بیشتر شما را امیدوارم.»
منبع: حکم روح الله خمینی خطاب به یوسف صانعی، ۱ اسفند ۱۳۵۸.[۵]
«و حالا ما می‌خواهیم این رنج را به گردن آقای آقا شیخ یوسف صانعی به عنوان دادستان کل [بگذاریم‍‍] و معرّفی کنم به آقایان; و من آقای صانعی را مثل یک فرزند بزرگ کرده‌ام. آقای صانعی وقتی که سالهای طولانی در مباحثاتی که ما داشتیم تشریف می‌آوردند، ایشان، بالخصوص می‌آمدند با من صحبت می‌کردند و من حظّ می‌بردم از معلومات ایشان و ایشان، یک نفر آدم برجسته‌ای در بین روحانیون است و مرد عالمی است
منبع: بیانات سید روح الله خمینی در دیدار با رئیس دیوان عالی کشور و قضات شورای عالی قضایی و شعب دیوان عالی کشور، ۱۹ دی ۱۳۶۱.[۵][۶]
«از رفتن آقای صانعی، متاسّف و متاثّرم. امیدوارم ایشان در هر کجا که باشند، فرد مؤثّری باشند. از زحمات و کوششهای ایشان، تشکّر و قدردانی می‌کنم. من ایشان را سالهای طولانی است که می‌شناسم. او مردی عالم، متعهّد و فعّال است
منبع: بیانات سید روح‌الله خمینی پس از استعفای یوسف صانعی، ۱۶ تیر ۱۳۶۴.[۵][۷]
«...مسئله دادستانی که همه می‌دانید از امور بسیار مشکل و حسّاس است و آقای صانعی که مردی فاضل و عالم است و سالها او را از نزدیک می‌شناسم و او را عنصری فعّال و خوب می‌دانم، تا به حال این سمت را داشتند که از زحمات ایشان تشکّر می‌کنم.»
منبع: بیانات سید روح‌الله خمینی، ۱۸ تیر ۱۳۶۴.[۵][۸]

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

سخنانی از حضرت امام خمینی (ره)

حضرت امام خمینی (ره) در 20 مهر 1358 ، در دیدار جمعی قضات کشور در شهر قم، سخنانی داشته اند درباره شیوع فضای تهمت به افراد و در این باره هشدارهایی داده اند که می توان از آن به عنوان بیاناتی تاریخی و راهگشا نام برد.

ایشان در بخش نخست سخنان خود ، به حیثیت افراد - ولو مجرمین -اشاره می کنند و تاکید دارند که حتی در اجرای حدود الهی نیز ، نباید تعجیل کرد چه ان که اثبات برخی جرائم مستوجب حد ، مانند زنا ، بسیار مشکل است و حتی اگر فرد مرتکب ، بدان اقرار نیز نمود ، تا 4 بار حتی به اقرار خودش نیز ترتیب اثر داده نشود.

امام(ره) در همین باره می فرمایند: يکى از علماى شيراز، علماى محترم شيراز، به من کاغذ نوشت - ديروز، پريروز بود - نوشته بود که در اين دادگاهها و در اين چيزها راجع به اين مسائل، مثل مسائل فحشا، خيلى زود حد زده مى شود و ملاحظه حدود و جهات شرعى اش نمى شود، و شما يک فکرى بکنيد.
خوب، حالا که آقايان تشريف دارند اينجا، بهترين موقعيت حالاست که ما بگوييم که اينطور امور را سرسرى نگيريد.

يا از باب اينکه اين امور مربوط به انقلاب نيست، گوش نکنيد به حرف و کنار برويد، هيچ کارى به آن نداشته باشيد.

يا اگر مبتلا شديد، روى موازين شرع، به آنطورى که شارع مقدس فرموده است، نه اينکه حالا چون انقلاب است ما هرکس را دلمان خواست بزنيم، هر کس را دلمان خواست شلاق بزنيم، هر کس را دلمان خواست حبس بکنيم، هر کس را دلمان خواست خداى نخواسته اعدام بکنيم.

مسئله اينها نيست، مسئله اعراض (جمع عرض=آبرو) مسلمين است که بايد حفظ بشود اين اعراض، مجرد اينکه يکى آمده مى گويد که فلان، فلان کار را کرد، خوب، اولا اين عادلاست که اين را مى گويد؟ بيست نفر هم بگويند اعتنا نمى شود کرد.
بايد عادل باشد، روى موازين شرع عدالت داشته باشد، تا اينکه از او شهادت قبول بشود.

امام (ره) در ادامه راجع به عملکرد پلیس نیز این گونه می فرمایند:لزوم عمل مامورين انتظامى بر طبق موازين همچو نباشد که خداى نخواسته هر که هرکارى کرد، يا هر که هر چه شنيد، فورا پاسبان برود دم در خانه اش! پاسبانها نبايد بروند خانه مردم، مگر با دستورى که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر مى شود.
روى موازين شرعيه ، رفتن در حرز مردم خلاف شرع است.

اهانت کردن به يک آدمى ، ولو اين آدم هم خودش يک آدم مخالف مثلا چه باشد، باز حق اهانت نيست.

اين حق است که جزايش را به او بدهند، ديگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانواده اش تعرض کردن، به بچه هايش تعرض کردن، اينها امورى است که نبايد بشود.

ما مى خواهيم اسلام باشد، ما نبايد يک کارى بکنيم که بگويند که دادگاهها در زمان طاغوت هم اين کارها را نمى کردند! خوب، به ما مى گويند اين حرفها را، ما چه مى دانيم.

حضرت امام (ره) در ادامه می فرمایند:بايد همه - چه قضات، چه دادستانها، چه پاسبانها، چه پاسدارها، و چه کميته ها - همه اينها بايد روى موازين شرع عمل بکنند. البته پاسدار، حق ندارد بدون اينکه قاضى يا فرض کنيد دادستان اجازه به او بدهد کارى بکند.وقتى هم به او امر کرد، بايد انجام بدهد، حق ندارد تخلف بکند.هرج و مرج نبايد باشد حالا.

نفى هرج و مرج در انقلاب حالا که ما انقلاب کرديم بايد هرج و مرجى باشيم؟! خوب، انقلاب کرديم، انقلاب که نبايد هرج و مرج باشد.انقلاب روى موازين اسلام بايد باشد.

نبايد ما يک کلمه انقلاب بگذاريم و هر کارى دلمان مى خواهد بکنيم بگوييم که انقلابى است! انقلابى يعنى چه ؟ مگر اسلام عوض مى شود در انقلاب؟! اسلام همان اسلام است.

شما يک قدرت طاغوتى را کنار گذاشتيد، حالا اسلام را مى خواهيد پياده بکنيد، احکام اسلام را مى خواهيد پياده بکنيد، بايد با تمام احتياطات لازم، با تمام دقتهاى لازم، در اين امور بررسى بشود يکوقت يک بيگناهى خداى نخواسته ، روى يک مقاصدى که يک کسى ممکن است داشته باشد بيايد تهمت به او بزند، خداى نخواسته يک آدم بيگناهى چى بشود.

و امروز هم همينطور که ملاحظه مى کنيد روز تهمت است! من نمى دانم چه جور شده است که هر که به هرکس دلش مى خواهد هر چى مى گويد! نمى داند که تهمت زدن به مؤمن جزايش چه هست پيش خدا.

نمى داند غيبت کردن از مؤمن چى هست.نمى داند که هتک حرمت مؤمن، هتک حرمت اللّه است، اينها را نمى دانند.

هر که هر چه دلش مى خواهد، حالا به هر کس، نه به يک نفر، نه به دو نفر، به اشخاص متقى تهمت مى زنند! خوب، البته يک دسته هم هستند که مى خواهند تهمت بزنند.


امام خمینی (ره) در ادامه فرمایشات تاریخی خود ادامه می دهند: يک نفر آدمى راکه من بيست و چند سال است از نزديک مى شناسم، او پيش من درس خوانده ، با من معاشر بوده ، من همه چيزش را مى دانم، حالا افتادند به جان مثل آقاى دکتر بهشتى.

آقاى دکتر بهشتى را از او مى ترسند اينها، براى اينکه يک فرد لايقى است، و اينها نمى خواهند اينطور افراد باشند، مى خواهند يکی يکى هتک کنند نوبت همه تان شايد برسد! يکى يکى، هر کس را يک جايى ببينند، يک کارى انجام مى دهد مى خواهند هتک حرمتش بکنند، يا ساقطش بکنند.

خوب، اين مردمى که براى اسلام کار از آنها مى آيد يکىيکى را کنار بگذارم، کنار بگذارند، و همه را خلع سلاح بکنند، آن وقت کى ديگر باقى مى ماند؟

حضرت امام (ره) درباره تاثیرات این تهمت ها نیز می فرمایند: مع الاسف در بين جوانهاى ما هم اشخاصى هستند زودباور.
به مجرد اينکه مى گويند فلانى بله ، امريکايى است، مى بينيم که يک عده از جوانها هم باورشان مى آيد که امريکايى است! فلانى انگليسى است.

برنامه خود امريکاييها و انگليسيها اين است که اشخاص صحيح را به اسم انگليسى و به اسم امريکايى ضايعش کنند، چون مى دانند خودشان ضايع هستند! مى دانند ملت پيش آنها چه جور هست اسم انگليسى...مع الاسف بعض از اشخاص هم که حسن نيت دارند، سوءنيت ندارند، باورشان مى آيد و آنها هم مى گويند اين مطلب را، بدون اينکه بررسى بکنند... فردا به شما هم مى گويند به آنها هم مى گويند، تا کى نوبت ما هم برسد! مسئله اينطورى است.

مى خواهند اينها اصلا خلع سلاح کنند ما را.يکى يکى کنار بروند، کنار بروند، کنار بروند، چه بماند؟ آنها بمانند که مفسدند و فاسد هستند.هشدار به جوانان و ملت ايران اينها بايد ملاحظه بشود.ملت ايران بايد بدانند اينها را که يک اشخاص مفسد آمدند.

جوانهاى دانشگاهى بدانند اين معنا راکه اينهايى که در دانشگاه مى آيند تبليغات سوء مى کنند واز اشخاص مثلا محترم آبروريزى مى کنند نظر سوء دارند.

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

بدون شرح

نوشته : اینها اغتشاشگرانند و باید دستگیر شوند و مجازات شوند. من از صدا و سیما به خاطر آزادی بیان و دموکراسی بسیار تشکر می کنم.

این روزها به سعدی هم رحم نمی کنند



به اتفاق یکی از دوستان به آرامگاه سعدی رفته بودیم. پس از خروج تابلویی تبلیغاتی توجه مرا جلب کرد. موضوع، دیدار قریب الوقوع رییس جمهور از شهر شیراز بود. دوستداران آقای احمدی نژاد، در آستانه انتخابات با خوشحالی تمام تصویر ایشان را به همراه یکی از اشعار سعدی پیشکش کرده بودند:


بخت باز آید از آن در که یکی چون تو درآید///// روی زیبای تو دیدن در دولت بگشاید



اولین چیزی که توجه ام را جلب کرد، اعتماد به نفس این گروه در انتخاب شعری چنین وصف الحال در کنار تصویر رییس جمهور خوش صورت و خوش سیرت، محمود احمدی نژاد بود. وقتی این موضوع را با دوستم در میان گذاشتم، همینطور که قهقه می خندید، من به این فکر می کردم که بچه های محله ی سعدی هم انگار تنشان به خود سعدی خورده و لطافت طبع شان گل کرده ...و اما این دوست ما که خودش دستی در ادبیات داشت گویا حافظه ی ادبی اش بر اثر ریسه رفتن های نابهنگام، تکان خورده بود و اصل شعر سعدی را به خاطر آورده بود.



بخت باز آید از آن در که یکی چون تو درآید///// روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید

در اینجا چند پرسش پرسیدنی است :


...چرا طرفداران محمود در محله ی سعدی تصور کردند کلمه میمون یادآور حقیقتی است که هیچکس از آن آگاه نیست؟

تصور کردند این روزها کسی اشعار سعدی را نمی خواند؟

نه به ریش محمود رحم کردند و نه به ردای کهنه ی سعدی؟




۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

رهبران بزرگ، رهبران کوچک



سید ابراهیم نبوی

پس از سرکوب شدید عاشورای 88، چند تن از رهبران جنبش سبز که بیرون از ایران زندگی می کنند، به نمایندگی از رهبران جنبش، خواستار افزایش فشار از سوی مردم به حاکمیت و اعمالی مانند اعتصابات گسترده و فشار به حکومت تا سقوط آن شدند، دو روز بعد، بیانیه میرحسین موسوی خواستهای پنجگانه وی را برای خروج از بن بست پیشنهاد کرد. میرحسین موسوی در حالی این بیانیه را منتشر کرد که سه تن از اصلی ترین یارانش دستگیر شده، خواهرزاده اش کشته شده بود و خود دائما به دستگیری و حتی اعدام تهدید می شد و می شود. مقایسه این دو شیوه برخورد نشان می دهد که:



اول، دو دیدگاه در جنبش وجود دارد، برخی برآنند که باید جنبش را رادیکالیزه کرد و تا سرحد سقوط حکومت پیش رفت و به سقوط حکومت به عنوان دستاورد جنبش برای تغییر نگاه کرد، اما برخی دیگر، از جمله میرحسین موسوی معتقدند که باید هزینه پرداخت شده توسط جنبش اجتماعی به یک نتیجه مشهود تبدیل شود و پس از وادار کردن حکومت به عقب نشینی، جنبش را ادامه داد. دیدگاه اول نگاهی انقلابی و سنتی و پوپولیستی به جنبش دارد، هیجان زده و عوامگراست و نگاه دوم، نگاهی سیاستمدارانه دارد و نتیجه گراست. نگاه اول می خواهد بسرعت به نتیجه برسد و از راههای میانبر استفاده کند و در نتیجه خشونت را با خشونت پاسخ بگوید، اما نگاه دوم ارزش زمان را می داند و معتقد است زمان به نفع جنبش است، به همین دلیل باید با ایجاد سرعت گیرهای مناسب، مسیر درست را پیش پای جنبش نهاد.



دوم، از همان روز اول دو دیدگاه در جنبش وجود داشت، دیدگاه اول، به راههای اساسی و قطعی فکر می کرد، و گروه دوم به راههای ممکن و مقدور. گروه اول چون در داخل کشور زندگی می کرد، می دانست و می داند که راههای قطعی و ناممکن به دلیل دشواری و بخصوص خشونت آمیز بودن آن جنبش را رادیکالیزه کرده و در نتیجه بدنه اجتماعی آن را کوچک می کند، اما گروه دوم، با مشابه سازی انقلاب سعی می کند تصور کند که راه حل خشونت آمیز آیت الله خمینی در زمستان 57 حالا هم داروی خوبی برای بیماری ماست. این مشابه سازی بدون توجه به تغییر تاریخ و مختصات ارتباطی عملا بی نتیجه است.



سوم، جنبش سبز یک جنبش تعریف شده و مشخص است، این جنبش خصوصیاتی دارد که براساس زندگی مردم داخل کشور، مشخص شده است. خصوصیاتی از قبیل مبارزه در حین زندگی، اجتناب از خشونت برای کشاندن همه مردم به اعتراض، اهل سازش و گفتگو بودن و استفاده از کلیه راههای ممکن برای نتیجه گیری از اعتراضات، تلاش برای بهبود شرایط و نه دشوار کردن آن و خصوصیاتی دیگر که جنبش را سبز و زیبا و انسانی و ممکن می کند. کسانی می توانند رهبر این جنبش باشند که " سبز" بودن جنبش را در محاسبات خود لحاظ کنند، وگرنه تبدیل خشم مردم به یک جنبش کور از هر سخنور دارای رسانه ای برمی آید. به همین لحاظ است که جنبش سبز باید سبز بماند. این نه یک دستور تشکیلاتی، بلکه یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. جنبش سبز در مدرسه خیابانی خود موفق به کشف فرمول های جادویی پیروزی بر دیکتاتوری شده است. ما نمی توانیم به دلیل امیال شخصی یا تجربه های آشنا، این تجربه های ملی و بی نظیر را رها کنیم و فرمول تازه ای را به جنبش تحمیل کنیم. نکته این که وقتی موسوی یا کروبی در شرایط سخت رهبری پیشنهادی می دهند، این پیشنهاد برآمده از شرایط درون جنبش است، طبیعی است که این شرایط با شرایط رهبرانی که صادقانه سعی می کنند تا راههای سریع و ناممکن را پیشنهاد کنند، تعارض پیدا می کند. در چنین تعارضی حق با بچه های داخل است.

چهارم، انقلاب مرده است. تا آنجا که من می دانم انقلاب ایران آخرین انقلابی بود که توانست با شیوه انقلاب های سنتی به نتیجه برسد. کنکاش در واقعیت این انقلاب نیز نشان می دهد که حتی اگر انقلابات سنتی هم ممکن بودند، حداقل نتیجه انقلاب 57 نتیجه ای نبود و نیست که ما را به تکرار آن ترغیب کند. پس بر سر قبری که جنازه ای در آن نیست، شیون نکنیم. حالا عصر انقلابات مخملی است، نامش را هر چه می خواهید بنامید، مخملی، مسالمت آمیز، رنگین، مردمی، یا هر چیزی دیگر. نه لازم است ساختمان تلویزیون را فتح کنیم، نه ارتش را در جنگ خیابانی شکست دهیم؛ جنگ بر سر مشروعیت و مقبولیت است. ما تلاش می کنیم تا با فریادهای " الله اکبر" و " مرگ بر دیکتاتور" و نمایش تصاویر میلیونی مان ثابت کنیم اکثریت مردم با ما هستند، آنها هم سعی می کنند جلوی تشکیل جمعیت میلیونی ما را بگیرند و از طرف دیگر با به خیابان کشیدن هواداران خود و خریدن افرادی مشکوک که چهره شان داد می زند که از حامیان حکومت نیستند، و با استفاده از چندین شبکه تلویزیونی و صدها روزنامه و میلیاردها دلار، دهها هزار نفر را به خیابان بیاورند و با ترفندهای مختلف این دهها هزار را صدها هزار معرفی کنند و نتیجه بگیرند که ملت حامی حکومت و ولایت است، از سویی ما روز به روز بیشتر حساس و گاهی خسته می شویم و از طرف دیگر دائما در جبهه حامیان حکومت شکاف می افتد. سرانجام روزی خواهد رسید که حکومت بپذیرد که گریزی از به رسمیت شناختن مخالفان خود که اکثر مردم هستند، ندارد. در آنجاست که نقطه بحرانی آغاز می شود، حکومت یا باید بکشد و بزند و زندانی کند و طرفی نبندد، یا به دنبال راهی برای خروج از بحران بگردد، در آن روز ما باید به مذاکره فکر کنیم. مهم نیست که آنها فریاد می زنند موسوی اعدام باید گردد، مهم این است که آنها شهامت این کار را ندارند. مهم این است که آنها خودشان می دانند که حاصل خشونت برای آنان کاهش روزافزون حامیان و ریزش روزافزون نیروهای حکومتی است. سرکوبگران سرانجام خسته می شوند، چرا که آنان خود می دانند که حافظان دروغ اند و ما دائما قدرتمندتر می شویم، چون ما می دانیم که اکثریت با ماست. در چنین فضا- زمانی، ما باید آماده مذاکره باشیم. در آن زمان مردم مثل ببری که محافظ توله هایش است، با چشمانی نگران و خشمگین منتظر می ماند، اما رهبران پشت میز مذاکره می نشینند. پنج اصلی که میرحسین موسوی در بیانیه آخر خود آورده است، بخش وسیعی از خواسته ماست. ما برای رسیدن به این خواسته ها می جنگیم. این خواسته ها یعنی اهداف جنبش مدنی، ممکن است همه خواسته های نهایی ما این نباشد، اما این یک آغاز بزرگ است، پس آغاز می کنیم.



پنجم: ظهور رهبران مفید موضوع اصلی جنبش ماست. رهبران پوپولیست کسانی هستند که خوب شعار می دهند و خوب حرف می زنند، اما رهبران مفید کسانی هستند که می توانند با حامیان خود ارتباط درست برقرار کنند، با استفاده از سرمایه اجتماعی ملت، وارد مذاکره شوند و در حالی که اطراف شان را دهها قاتل نظامی گرفته است، با اعتماد به قدرت ملت، خواسته های شان را بگویند و پیش بروند. آنها در سخت ترین شرایط خشمگین نیستند و در دشوارترین وضعیت نگرانی شان را نشان نمی دهند. آنها خود را مسوول حفظ جان حامیان شان می دانند و می خواهند که حرکت مردم به پیش برود. رهبران مفید کارشان شناختن لحظات جنبش و پیش بردن آن است. آنان می خواهند نتیجه زحمات مردم گرفته شود. ما بیش از هر چیز به رهبران مفید نیاز داریم، افرادی که بتوانند هم در انبوه جمعیت مردم حاضر شوند و هم با اعتماد به نفس وارد اتاق رهبران دیکتاتور بشوند. آنها می توانند اسلحه محافظان را کنار بزنند، به چشمان دیکتاتور خیره بشوند و بگویند که من آماده مذاکره ام، آنها بدون اینکه صدایشان بلرزد خود را نماینده مردم می دانند و از شنیدن عربده مرگ بر موسوی و مرگ بر خاتمی که از جمعیت مزدوران برمی خیزد نمی ترسند. آنها آماده بخشیدن و آماده گرفتن حق مردم اند و همه این قدرت را به اعتماد مردم می کنند. حالا میرحسین موسوی دارد راه حلی ممکن را به حکومتی و مردمی پیشنهاد می کند که تقسیم منطقی قدرت میان مردمان را ممکن است به توهم ماندن حکومت اسلامی یا حکومت مطلقا دموکرات ترجیح دهند. امروز روز انتخاب است، حکومتی ممکن است بخاطر یک انتخاب غلط نابودی کامل خود و یک کشور را انتخاب کند، یا مردمی برای رسیدن به همه چیز، نود درصد آنچه می خواهند را از دست بدهند. من پیشنهاد موسوی را یک راه حل منطقی و مهم می دانم و آن را می ستایم.



ششم: میرحسین موسوی با آخرین بیانیه خود نشان داد که یک رهبر عملگرا، دانا، خردمند و شجاع است. او توانایی عبور دادن ما را از شرایط کنونی دارد. مهم نیست که پیشنهاد او فردا توسط حکومت رد بشود، پیشنهادات موسوی اصلی ترین خواسته های ماست، بی آنکه کل حکومت را انکار کند. او یک راه ممکن را عرضه کرده است. باید از او حمایت کرد تا بماند و باید دانست که اپوزیسیون به معنای واقعی آن، فقط وقتی می تواند راههای معقول و ممکن را پیشنهاد کند که پایش بر خاک ایران باشد و خطرات زندگی مردم در ایرانی که گرفتار دیکتاتوری است بفهمد.

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

حرمت شکنی

حربه ی جدید حکومت برای توجیه کشتار و ضرب و جرح و دستگیری های کور مردم مطرح کردن "حرمت شکنی روز عاشورا" ست. چیزی که از قبل از دهم محرم اخبارش بین سبزها درز پیدا کرده بود و می دونستند که از طرف حکومت شاید حتی کارناوال شادی به اسم سبزها راه بیافته. اما چیزی که این جا مطرحه تضاد بچه گانه ای هست که به وسیله ی اون حکومت تونست تعدادی از افراد بی طرف مذهبی رو به طرف خودش متمایل کنه. این تضاد توی همین کلمه ی "حرمت شکنی" مخفی شده. روز عاشورا که داشتم تلویزیون دولتی ایران رو نگاه می کردم ، جایی که اولین بار اسم حرمت شکنی رو آورد ، مصداق این حرمت شکنی رو "سوت و کف زدن" سبزها اعلام کرد و بعدش هم دیگه هیچ مصداقی ذکر نکرد.فکر کنم فقط توی یک یا دو بخش خبری همینم گفتن و در بقیه ی اخبارا به همین کلمه ی دهن پر کن حرمت شکنی بسنده کردن.
من می خوام فرض کنم که سبزا اومدن وسط خیابون و سوت و کف زدن!!!! (انقدر بعید و محال و مسخره س که یه عده که خیلیاشونو که من می شناسم و خیلیم مذهبین بیان روز عاشورا وسط خیابون که فقط سوت و کف بزنن که حتی فرضشم برام مشکله) اگه این فرض درست باشه و دلیل درگیری لباس شخصیا و پلیس و کشتار این باشه باز هم به یه تضاد می رسیم. حرمت شکنی یعنی یه چیز حرام رو زیر پا گذاشتن یا تقدس یه چیز مقدس رو حفظ نکردن. تا اون جایی که من از اسلام می دونم ، اون چیزی که در ماه محرم الحرام ، حرامه ، جنگ و کشتاره نه سوت و کف زدن!واسه همینه که در ماه های حرام دیه ی ضرب و جرح و قتل به عنوان جریمه دو برابره. تا کسی این کار رو انجام نده و تقدس این ماه و حرمتش رو نشکنه. نه در زمان پیامبر و نه بعد از اون هیچ جا نداریم که اگه کسی روز عاشورا (یا کلا در ماه محرم) شادی کنه حرامی رو از دید اسلام زیر پا گذاشته باشه. پس حرمت رو کسانی شکستن که مردم بی گناه رو زدن و کشتن و از طرفی دارن از همین حرمت شکنی و آبی که گل آلود کردن ماهی های بزرگ می گیرن. فقط کافیه کمی فکر کنیم و دوستان و آشناهامون رو به فکر کردن تشویق کنیم ، تا بنیان سست حربه های کثیف حکومت که حتی از امام حسین و روز عاشورا هم استفاده ی ابزاری می کنه برامون آشکار بشه.

Free Blogger Templates by Isnaini Dot Com and Real Estate. Powered by Blogger